سروده سيمين بهبهانى
گر شعله هاى خشم وطن
زين بيشتر بلند شود
ترسم به روى سنگ لحد
نامت عجين به گند شود
پر گوى و ياوه سازشدى
بى حد زبان درازشدى
ابرام ژاژ خوايى ى تو
اسباب ريشخند شود
هر جا دروغ يافته اى
درهم چو رشته بافته اى
ترسم آنچه تافته اى
برگردنت كمند شود
باد غرور در سر تو،
کور است چشم باور تو
پيلی که اوفتد به زمين
حاشا دگر بلند شود
بر سر کله گشاد منه،
خاک مرا به باد مده
ابر عبوس اوج - طلب
پابوس آبکند شود
بس کن خروش و همهمه را،
در خاک و خون مکش همه را
کاری مکن که خلق خدا
گريان و سوگمند شود
زان رو که در مقام رضا
دشمن چو دردمند شود،
دشمن چو دردمند شود،
خاطر مرا نژند شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر